سالگرد زیباترین خبر زندگیم
سلام قند مامان
پارسال یه روزی مثل امروز یعنی 20 تیر من فهمیدم که دارم مامان میشم و وقتی بابا رفیع جواب آزمایشو آورد از خوشحالی کلی گریه کردم.بعدش بابا زودی به دوتا مامان بزرگا خبر داد. وای که چه روز قشنگی.
9 ماه تو دلم بودی.کلی باهات حرف زدم ( البته به کسی نمیگفتم که باهات حرف میزنم ) چقدر دل درد داشتم و خیلی هم انتظار کشیدم که شما رو ببینم و الان دلم خیلی خیلی برای اون دوران تنگ شده برای لگد زدنت، برای وول خوردنت، وای خدا چه روزاهای قشنگی داشتم و الان که فرشتمو دارم چه دنیای قشنگی دارم .
خدااااااااااا به خاطر این فرشته که صحیح و سالم به من بخشیدی ازت بی نهایت ممنونم و خیلی دوست دارم و ازت میخوام که هیچ وقت تنهاش نزاری و تو فراز و نشیب های زندگی همیشه تو یاورش باشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی